غلبه ترجمه تئوریها باعث کجفهمی در ادبیات میشود
به نقل از خبرگزاری کتاب ایران1399/9/15کد خبر 139996619522
شیوا مقانلو در جلسه «آل جلال» به برخی برداشتهای اشتباه از رمان پستمدرن اشاره کرد و گفت: در دهه 70 که بحث پستمدرنیست در ادبیات ایران مطرح شد تا چندین سال کتابها تئوری بودند و تنها کتابهای تئوری ترجمه میشدند اما متون ادبی ترجمه نمیشدند. ما درباره مفهومی صحبت میکردیم که مثالهای آن کم بود و در حوزه ادبیات داستانی مثالی نداشتیم؛ اما بحث نظری و تئوری آن زیاد بود این امر باعث بدفهمی نسبت به پستمدرن شد و عدهای فکر میکردند میدانند پستمدرن در ادبیات به چه معناست؛ اما چون کارها و نمونههای اصلی را ندیده بودند درک درستی از داستان پستمدرن نداشتند.
به گزارش
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، به نقل از روابط عمومی موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران، در دومین کارگاه از چهاردهمین دوره آموزش داستان نویسی «آل جلال» که پنجشنبه (13 آذر ماه) در فضای مجازی برگزار شد، نویسندگان جوان و اعضای پایگاه نقد داستان پای درس شیوا مقانلو، نویسنده و مترجم با موضوع «ویژگی های رمان
پست مدرن» نشستند. این نویسنده با بیان اینکه تقسیم بندی های مختلفی از ادبیات داریم،گفت: یکی از این تقسیم بندی ها، مکاتب ادبی بر اساس زمان، سال و جلو آمدن ادبیات است؛ بهترین منبع که در آن بتوانید انواع فیلسوف های ادبی را بشناسید و بدانید مکتب های ادبی در چه سال ، دوره و از سوی چه کسانی ظهور کرده اند کتاب دوجلدی «مکاتب ادبی» جمع آوری و نوشته رضا سید حسینی است. مقانلو ادامه داد: از قرن 17میلادی به آن طرف طبقه بندی مکاتب ادبی باب شد. قرن 18و 19و اواخر آن رومانیسم و قرن 20 مکتب سورئالیسم، ناتورالیسم و... ظهور کردند. این تقسیم بندی برای انواع زمانی بودن و ایسم های ادبی است که هر کدام معنای خاص خود را دارند. وقتی درباره پست مدرنیسم حرف می زنیم منظور یک
مکتب ادبی نیست بلکه یک وضعیت اجتماعی است که جهان در آن وضعیت قرار گرفت و از این به بعد پست مدرنیسم وارد هنر، ادبیات، نقاشی ، موسیقی ، معماری، سینما و تئاتر هم شد. این مترجم افزود: بر اساس تقسیم بندی دوم، جهان به سه دوره سنت، مدرنیسم و پست مدرن تقسیم می شود؛ جهان در دوران سنت دنیایی است که تا اواخر قرن 19 بر جهان حاکم بود اما از اواخر قرن 19جهان وارد دوره مدرن می شود و با خودش چیزی به همراه می آورد که به آن مدرنیسم می گوییم. اما از حدود دهه 50 و 60میلادی تغییرات بزرگی ایجاد می شود و وضعیت دنیا به گونه ای عوض می شود که دنیا وارد پست مدرن می شود و به تبع آن ادبیات هم وارد دوران پست مدرن می شود. وی با تاکید بر اینکه کلمه پُست به معنای ضدیت با مدرن نیست گفت: جهان پست مدرن در ضدیت با دنیای مدرن به وجود نیامده است. جهان در دوران سنتی راه خودش را می رفت و در ادبیات به طور مشخص داستان های قصه وار، پریان و... از طرف دانای کل قصه های عاشقانه، جن و پری، شاهزاده ای و... را تعریف می کردند. نمونه همین وضعیت در ادبیات هم وجود داشت و انسان درگیر دغدغه های دوران مدرن نشده بود؛ اما از اواخر قرن 19با چند دگرگونی و انقلاب در جهان مواجه هستیم از جمله انقلاب صنعتی، به وجود آمدن کارخانه ها، متکی شدن جهان به چرخ های اتومبیل ، سوخت های فسیلی، کارگری شدن صنایع و به وجود آمدن روزنامه ها، قدرت گرفتن نشر و کتاب و... که جهان را وارد دنیای مدرن کردند. وقتی جهان وارد این دنیا می شود ادبیات هم به تدریج وارد دنیای مدرن می شود. این مترجم عنوان کرد: از اواخر قرن 19 ما جهان مدرن را می بینیم. در همان زمان نخستین ادبیات مدرنیستی خودش را نشان می دهد. در سال 1888 رمان هایی داریم که به آن صفت کارهای مدرنیستی می دهیم و اوج این ادبیات در دهه 20و 30 است؛ قرن 20با تمام قدرت بر دوش مدرنیته ایستاده است. در شکل سنتی داستان نویسی تکلیف روشن بود؛ به انسان از بیرون نگاه می شد و قصه گویی زمانی که می خواست درباره انسان ها، زندگی، جنگ ها و... بنویسد به سادگی قصه پردازی را شروع می کرد و در جایگاه دانای کل بود اما در دنیای مدرن به جای اینکه داستان از بیرون بر شخصیت متمرکز شود در داستان گویی مدرن داستان داخل ذهن شخصیت ها شکل می گرفت. مقانلو گفت: در اواخر قرن 19که علم روان شناسی برای اولین بار بر انسان به عنوان یک خود، منسجم و متمرکز شد که قابل شناسایی، بنابراین نویسندگان بر این موجود که اسم آن انسان بود متمرکز شدند و داستان های خود را از ذهن انسان ها نوشتند. برای اولین بار داستان های فلسفی مطرح و سوال های وجودی مطرح شد. این مدرس دانشگاه ادامه داد: در نیمه اول قرن 20 جهان جنگ هایی را به عنوان بزرگ ترین مصائب بشر و رخداد تلخ تجربه کرد؛ وقوع این جنگ ها انسان مدرن را خرد کرد چراکه آنها را به این نتیجه رساند که تعقل کجاست و تعریف انسان از انجسام از هم پاشید. مقانلو افزود: در جریان این جنگ ها انسان به نوعی تمام دستاوردهای خودش را بربادرفته می دانست و در این مقطع زمانی مبحث انسان در وضعیت پست مدرن ظهور پیدا می کند و اولین زمزمه ها درباره اعتراض به مدرنیته شروع می شود؛ این به این معنا نیست که پست مدرن ها در دشمنی با نظریات مدرن بودند. این نویسنده با بیان اینکه در دهه 1930برای اولین بار کلمه پست مدرن مطرح شد گفت: این کلمه در آن دوران به معنایی که امروزه می شناسیم نبود و برای اولین بار با معنای دور از معنای امروزی در روزنامه ها مطرح شد و به دنبال آن چندین نفر این واژه ها را درباره موضوعات دیگر مطرح کردند. معنای مدنظر ما که به ادبیات و هنر اشاره می کند از دهه60 میلادی باب می شود و معنای امروزی پیدا می کند. خرد مدرن در جایی کم می آورد و نمی تواند به دستاوردهای که برای بشر قول داده بود برسد. پست مدرن با این نگاه و دید وارد هنر می شود و تاثیر خود را در هنر به جا می گذارد. وی افزود: پست مدرنیسم در ادبیات، موسیقی، سینما و... است و مانند دیگر مکاتب ادبی نیست که عده ای دور هم جمع شوند و بگویند مثلا مکتب ادبی سورئالیسم را پایه گذاری کردیم. مکتب ادبی پست مدرن اینگونه نیست که از سالی آغاز به کار کرده باشد. بحث این است که دیدگاه بشر در دوران پست مدرن جای خود را در هنرها گذاشته است؛ از همه جلوتر تاثیرات پست مدرن را در معماری و موسیقی می بینیم بعد وارد ادبیات و سپس تئاتر و سینما می شود. تفاوت دیدگاهی پست مدرنیسم با مدرنیسم در شکل اجرایی خودش را نشان می دهد؛ وقتی دو چیز به لحاظ محتوایی با هم تضادهایی داشته باشند شکل اجرا هم متفاوت خواهد بود. ادبیات پست مدرن در شکل اجرایی تفاوت هایی با ادبیات مدرن داشت؛ ادبیات پست مدرن تمام روایت های خیلی بزرگ و منطقی که در ذهن انسان مدرن را می شکند. مقانلو ادامه داد: از حالا به بعد با نگاه جدید و بازیگوشانه می خواهیم به روایت ها نگاه کنیم. پست مدرن ها تعاریف و معنای خود را با نگاه به سنت های پشت سر از نو می سازد؛ پست مدرن برایش مهم بود که تاریخ و اسطوره های هر قوم چیست. وی بیان کرد: آنها همچنین اتفاق جهان بیرون را قطعه قطعه می بینند و داستان های خود را قطعه قطعه می نویسند. از دیگر ویژگی های پست مدرن این است که معمولاً داستان های شان از پایان فرار می کند. در ادبیات مدرن پایان باز داریم اما پست مدرن ها به پایان معتقد نیستند و به گونه ای داستان را تمام می کنند که فکر می کنید وسط داستان هستیم. آنها همچنین از طنز و کنایه استفاده می کنند و در کارهای شان طنز وجود دارد که خیلی هم پنهان است. مقانلو سپس به وضعیت ادبیات پست مدرن در ایران اشاره کرد و گفت: در ایران مانند ادبیات غرب تقسیم بندی های دقیق را نداشتیم اما حرکت های انجام شده که به عنوان نمونه می توان به کتاب های محمدرضا کاتب و ابوتراب خسروی اشاره کرد. پست مدرن طوفانی شروع شد اما اوج آن در دهه 60 و 80 بود و کارهای اصلی و مهم در آن دوره ظهور کرد. اما بعد از آن تا حدی رو به افول رفت. این جلسه مجازی با پاسخ به پرسش حاضران پایان یافت. چهاردهمین دوره داستان نویسی «آل جلال» در آستانه برگزاری سیزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد، از سوی خانه کتاب و ادبیات ایران برنامه ریزی و اجرا می شود. این رویداد آموزشی که از پنجشنبه سیزدهم تا جمعه 22 آذرماه در قالب 13 کارگاه مجازی برنامه ریزی شده تا کنون پذیرای 870 ادب جو و علاقه مند داستان از اقصی نقاط کشور بوده است.
واژه شناسی این خبر (پست مدرن): ▲
پسامدرنیسم، پسانوگرایی یا پُستمدرنیسم (همچنین: پساتجدد، مابعد تجدد) (به انگلیسی: Postmodernism) به سیر تحولات گستردهای در نگرش انتقادی، فلسفه، معماری، هنر، ادبیات و فرهنگ میگویند که از بطن نوگرایی (مدرنیسم) و در واکنش به آن، یا بهعنوان جانشین آن پدید آمد. پستمدرنیسم مفهومی تاریخی ـ جامعهشناختی است که به دوران تاریخیِ بعد از مدرنیسم گفته میشود.
(واژه پست مدرن از دانشنامه آزاد ویکیپدیا)
واژه شناسی این خبر (مکتب ادبی): ▲
مکتب ادبی، معادل اصطلاح انگلیسی (Literary school) و به معنای مجموعهٔ سنتها، هنجارها، اندیشهها، نظریهها و ویژگیهایی است که به دلیلهای اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی در دورهای خاص در ادبیات یک یا چند کشور نمود پیدا میکند. این مجموعه معمولاً در آثار گروهی از صاحبان قلم رخ میدهد و باعث تمایز آنها در سبک از شاعران و نویسندگان دیگر میشوند. منتقدان، پژوهشگران، نویسندگان و شاعران برجسته و ماهر چنین مجموعهای را مییابند و در قالب مشخصههای هر مکتب ارائه میدهند.
هر مکتب با پیروانی که برای خود مییابد دورهای ویژه – کوتاه یا بلند – را میپیماید و سپس بازمیایستد. معمولاً پایهگذاران هر مکتب خودشان نیز از مشخصههای آثارشان آگاه نیستند و دیگران شیوههای هنری آنان را مشخص و معرفی میکنند. البته این اصل جنبهٔ همگانی ندارد زیرا مکتبهایی هم بودهاند که بنیانگذاران آنها دانسته و با تصمیمی آگاهانه بیانیهای دربارهٔ مکتب خود صادر میکردند پیش از آن که شیوهای تازه در نگارش آثار ادبی در پیش گیرند؛ مانند سوررآلیستها و دادائیستها.
(واژه مکتب ادبی از دانشنامه آزاد ویکیپدیا)