شاهنامه و هزاران دستمایه فرهنگی برای امروز ما
به نقل از خبرگزاری کتاب ایران1400/2/26کد خبر 14002953131
وحید ضیائی، شاعر و پژوهشگر اردبیلی، در یادداشتی اپیزودیک برای «ایبنا» با تأکید بر لزوم خوانش مکرر شاهنامه، شاهکار فردوسی را ملغمهای از حقیقت و افسانه برشمرد که برای امروز ما هزاران داستان و دستمایه فرهنگی دارد.
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اردبیل - وحید ضیائی: الف) ساعات آخر جلسه نخست کلاس شاهنامه است که از دکتر سرامی (شاهنامه پژوهش معاصر) می پرسند: «استاد! امتحان پایان ترم از کدام بخش های شاهنامه است و چگونه خواهد بود؟» لبخندی می زند و با صدای کش دار صمیمی همیشگی اش می گوید: «همه ی 60 هزار بیت را بخوانید؛ کتبی و شفاهی امتحان می گیرم!» آه از نهاد بیشتر دانشجویان برمی خیزد و غوغایی که «نمی شود و زیاد است و ...» می فرمایند: «توجه کنید دوستان! شما که در دوره کارشناسی جز گزیده ای نخوانده اید و بعد از این هم شاهنامه را با عنایت به حجم مطلب و سابقه تان نخواهید خواند! پس شایسته است درست بخوانید که شفاهی و کتبی امتحان خواهم گرفت؛ بی کم و کاست.» حقیقت امر در همان یک جمله خلاصه می شود. دانشجویان علوم انسانی و به خصوص ادبیات چی ها هم زحمت خواندن شاهنامه را به خود نمی دهند ... و سیستم آموزشی به همان گزیده های رستم و اسفندیار و سهراب بسنده می کند. شاهنامه می ماند و اقبال علاقه مندانِ عموما غیردانشگاهی که به حساب شیوه پیشینیان شاهنامه خوان شده اند و امروز پژوهشگر و شاید هم بازآفرین این اثر ادبی. ب) هنرجویان من در کلاس های ادبیات خلاق، باید در دوره های تاریخ تحلیلی ادبیات و واژه پژوهی، شاهنامه را بخوانند. من علاوه بر آزمون کتبی و شفاهی (از بَر کردن ابیاتی از شاهنامه) نقالی آن را نیز از ایشان می خواهم تا فن بیان حماسه نیز در کلاس خلاقیت ادبی مطرح و تمرین شود. شاهنامه خوانی یک فن اجراست. یک بیان حرفه ای و تظاهر ادیبانه در مواجهه با متنی سترگ و باستانی. همانقدر تسلط بر موضوع و محتوا و واژگان مهم است که نحوه ادای صحیح نمایشی آن برای انتقال اینها. بسیاری سخت شان است، اما نقشه خوانی روایات و شخصیت های شاهنامه و بعد، تحلیل داستان ها، جزو مفاد لازم برای هنرجویان نویسندگی خلاق است. ج) در پاییز 79، طی سری یادداشت هایی در یکی از نشریات استانی درباره شاهنامه و هویت طلبی ایرانی با لحاظ تنوع اقوام، مطلبی نگاشتم با عنوان «دیو سفیدی به نام رستم» و همانجا پیش بینی کردم جدال عجیبی که برخی با شاهنامه داشتند، رنگ و بویی غیر ادبی و عموماً سیاسی - آن هم از نوع گرایش های ناسیونالیستی اش - دارد. آن روزها هنوز زمزمه هایی - بیشتر از نوعی تقابل زایی نژادی - از بطن شاهنامه توسط گرایش مداران خاص مطرح نشده بود، اما گمان می رفت که این رشته سر دراز داشته باشد و اکنون که بیش از دو دهه از آن روزها می گذرد، این شاهنامه ستیزی بین گرایش های فرقه ای خاص، چنان رواج پیدا کرده که انگار مرحوم فردوسی در ازمنه ی قدیم یک ناسیونالیست افراطی دو آتشه بوده که لزوما هر بیتش له یا علیه عده ای است. اکنون بدین باورم که قیاس محتوایی شاهنامه و حوادث اساطیری یا تاریخی آن و گمانه زنی های خاصی که انجام می شود، از حُبّ و بغض های سمت وسو دار سیاسی نشأت می گیرد؛ وگرنه ایلیاد و اودیسه و آشیل و ... را حادثان جریانات امروز اروپا دانستن همانقدر به واقع نزدیک است که شاهنامه را یک اثر «ایست»ی خواندن! و اصولاً تخریب یک فرهنگ با تخریب تظاهرات ادبی آن امکان دارد؛ چنانچه جعل یا دستکاری آن نیز. هویت طلبی با هویت زدایی خواهر خوانده است. د) زبان سخته ی شاهنامه کنار واژگانی که هر روز کمتر در دایره ی محاورات امروزی استفاده می شوند و کم سوادی و بی سوادی ادبی و علمی - به دلایل بسیار - عموم، کنار حذف نقالی ها در مسیر تاریخ شفاهی، عدم تبیین درست متون کهن توسط معلمان و گاه اساتید دانشگاه، خلاقیت زدایی در مسیر باز آفرینی شاهنامه و دیگر متون ادبی تاریخی (تاریخ بیهقی، جهانگشای جوینی و ...) و در نهایت بسنده نمودن نام شاهنامه به روزی خاص در تقویم که قرار است درباره بزرگی یک اثر یا سراینده آن مدام گفته شود و به تکرار مکررات، و همین و بس! یعنی انتقال بار فرهنگی- ادبی و حکمی شاهنامه بر دوش معدودی علاقه مند بی ساز و کار است که بنا بر عشق و علاقه شان برای حفظ چراغ ادبیات این سرزمین مجاهده ای سخت کنند و قدر نبینند و بر صدر ننشینند. در نهایت، کی و کجا همسایه ای برخیزد و آن را نیز ضمیمه فرهنگی خاک و ادبیاتش کند. ه) شاهنامه یک متن ادبی کهن است. متنی اسطوره ای که ملغمه ای است از حقیقت و افسانه. برای امروز ما هزاران داستان دارد و دستمایه برای ساختاری فرهنگی؛ ایرانیِ آن، عزت نفسی برابر رستم دارد که نفرین جاودانه را بر جان می خرد اما حاضر نیست به عنوان پهلوان یک کشور، «دست بسته ی ذلیل» به پیشگاه پادشاه برود و بر سر اسفندیار فریاد می زند «که گفتت برو دست رستم ببند / مبندد مرا دست چرخ بلند!» از چند همسری بیزار است؛ صلح را بر جنگ و گفت وگو را بر رزم برتر می داند و در شادی و بزم و شادخواری و جشن کم نمی گذارد تا «روحیه» ایرانی بالا باشد و افسرده ی قرون متمادی نباشد. شاهنامه برای ما می تواند سریال هایی عظیم مثل ارباب حلقه ها - که آن هم برگرفته از فرهنگ مانوی ایران باستان بود - بیاورد. نمادسازی برای ملتی که نیاز به رزمجویان عاشق پیشه دارد! و) ضحاک شاهنامه به قتل نمی رسد، بلکه در کوهی سترگ به بند کشیده می شود تا عدل و داد که به جهان مستولی شد، کیخسرو کامران پادشاهی به دست باکفایتی بسپارد و خود با یارانش در برف ناپدید شود. این مهر انسانی و آن امید بازگشت، نثار فرهنگ ایران زمین باد با تکه تکه ی سرزمین ها و اقوامی که پیکر این تن واحدند.
- بوشهر با 2 تکانه در صدر جدول تکانه های کشور در چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403
- شاخص USDINR امروز 0.07 درصد افزایش را تجربه کرد - چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403
- امروز چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403 تغییرات نرخ تبادلات دلار با پوند بدون تغییر ماند
- ارزش جهانی دلار آمریکا با ارزش 105.683 واحد شروع به کار کرد و روند صعودی را در پیش گرفت (1403/02/05)
- قیمت طلای 18 عیار امروز چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403، 0.967 درصد کاهش داشت