لزوم بازاندیشی فقهی در مجازات پدر قاتل
نیاز به بازاندیشی فقهی در جایی است که حتی در خانواده بررسی شود آیا پدری که مرتکب قتل فرزند خود شده است به عمد این امر رخ داده یا بهصورت غیر عمد بوده؛ آیا جای تأمل بر جنایت پدری نیست که عمداً مرتکب میشود و کار شنیع و غیر انسانیاش در واژهای چون غیرت دینی پنهان میشود.
طاهره سترگ، دکتری مدرسی معارف گرایش قرآن و متون دانشگاه قرآن و حدیث و طلبه سطح چهار تفسیر تطبیقی در یادداشتی به بررسی بازاندیشی فقهی در مجازات پدر در قتل فرزند پرداخت. متن این یادداشت در ادامه از نظر میگذرد؛
ماجرای قتل دختران نوجوان و جوان توسط پدر این روزها در شبکههای اجتماعی با بازتابهای گستردهای مواجه شده است. دخترانی از جنس رومینای 14 ساله تالشی که بهدلیل فرار با دوست پسرش به شکل فجیعی با داس توسط پدرش در خواب به قتل میرسد و یا ریحانه عامری، دختر 22 ساله کرمانی تنها به جرم فعالیت در دنیای مدلینگ و نمایش رفتارهای هنجارشکن.
با کمی اشراف بر قوانین و معارف اسلامی میتوان دریافت که ابعاد گوناگون مؤثر در وقوع این حوادث کاملاً خارج از حیطه قوانین و معارف اسلامی شکل گرفته است. پدری که در اسلام تکیهگاه و موجب امنیت خانواده و بهویژه همسر و دخترش محسوب میشود و به سفارش پیامبر رحمت، برای دخترش که رحمت است و داشتن او از نظر رسولاللهﷺ افتخار و نور چشم، محبت اوست که موجب بینیازیش به محبت بیگانگان میشود؛ در این حادثه با غیرتی که ابداً غیرت دینی نیست و جز تعصب بر پایه جهل و خشمی شیطانی که کاملاً در اسلام نهی شده است نمیتواند باشد، مرتکب قتلی میشود که ارتکاب آن طبق آیه 32 سوره مبارکه مائده مثل آن است که همه مردم را کشته است و طبق آیه 93 سوره مبارکه نساء موجب جهنم ابدی و خشم خداوند است.
خدای سبحان آنچه را که برهم زننده یک نظام است تحریم کرده و برای آن عقوبت و احکامی تند، سنگین و شاق همچون قصاص قرار داده است. مواردی مانند قتل از این باب بهشمار میآید. از آنجا که یکی از احکام کیفری با نام قصاص همچون دیگر احکام الهی مانند احکام خانواده، احکام عبادی، اجتماعی، اقتصادی و حتی احکام خوراکیها مورد اهمیت است؛ اما امروزه شاهد این هستیم که قضاوتهای نابهجا و یا ناصحیح در بعضی موارد حق را پایمال و جلوه ناخوشایندی از آن به تصویر میکشد و از آنجا که عدل به معنای معادل و از سنخ تشریع است و نه تکوین، سقوط عدل نیز بهصورت معاوضه و تبدیل است و نه مجانی و این در حالی است که در آخرت از انسان مجرم و متهم، معادل عذاب اخروی، نظیر مالی که به عنوان فدیه برای دفع عذاب پرداخت میشود، پذیرفتنی نیست و لذا معادل و جایگزینی در برابر عذاب اخروی نتوان یافت تا خود را از آن بری کند و در آخرت کیفر جهنم دارد.
از طرفی طبق آیات قرآن و احادیث فراوان از جمله حدیث خصالالنساء، خویشتنداری(1) جنسی یعنی حیا و عفت زنان و همچنین مردان در برابر نامحرم در اسلام واجب است تا دختران و پسران به راحتی تسلیم آماج شهوات و هوسها نشوند و از این طریق زمینه سوءاستفاده اجانب از لطافت و زیبایی زنان و محبت و اقتدار مردان، کاملاً از بین برود. در کنار این قانون مهم و اساسی در احکام روابط زن و مرد، قوانین ریز و درشت بسیاری در فقه شیعه برای تعیین جایگاه زن و شوهر در خانواده و زن و مرد در جامعه وجود دارد که موجب پذیرش نقشهای متمایز و بهکارگیری صحیح توانمندیهای زنانه و مردانه و در نهایت احساس ارزشمندی آنان میشود.
علیرغم این قوانین متعالی، در فضای مجازی و به تبع آن در بین گروههای مختلف سنی و اقشار گوناگون جامعه، به مسائلی مانند روابط آزاد میان دختر و پسر و ازدواج در سنین بالاتر، ارزش و اصالت داده میشود و دختران بیپروا در مواجهه با نامحرم، دخترانی به روز و روشنفکر جلوه داده میشوند؛ از طرفی در همین فضا که امروزه محل تلاقی فرهنگها و تولید فتنهها و حوادث گوناگون است، مدیریت مرد و اقتدار پدر مورد خدشه واقع میشود، در حالی که فطرت مرد بر همین اقتدار استوار است.
اتخاذ نقشها و موقعیتهای یکسان سبب تجلی افسردگی، عدم تعادل شخصیتی در رفتارهای خانوادگی و زمینههای تخاصم میان زن و مرد میشود؛ پیامد این افسردگیهای درونی بروز رفتارهای همراه با خشونت، کاهش تابآوری و رضاینمندی خواهد بود و از همین روست که تضعیف جایگاه نظارتی و هدایتی پدر، به افزایش عصیانگری و میل به رها بودن فرزند در نوجوانی میانجامد. تحقیقات انجام شده بین سنین 11 تا 17 ساله، نشان میدهد 96 درصد نوجوانانی که دچار خطاهای بزرگ و گاه خطرناک میشدند، تحتتأثیر مشکلات ناشی از رفتارهای آسیبزننده گوناگون والدین با یکدیگر بوده است که محرومیت از پدر(فیزیکی یا روحی) پنج برابر افراد محروم از مادر است.(2)
بنابراین، راهکار مهم و بنیادین دراین باره بازیابی نقشهای زنانه و مردانه در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی با راهیابی دین در تمام صحنههای حیات بشری و کشف و ارائه معادلهای آن توسط مردم و مسئولان اقدام کرد؛ انقلاب اسلامی که خود داعیهدار انقلاب فرهنگی و ارائه نگاهی نو به رابطه دینداری و حیات اجتماعی است، با تشکیل نظام اسلامی، به تمرینی چهل ساله برای اداره جامعه، مبتنی بر احکام اسلام، پرداخته است که نتیجه آن جامعهای با بالاترین ضریب امنیت در میان کشورهاست که یک حادثهای اینچنین(حادثهای همچون رومیناها)، میتواند مدتها متفکران و دلسوزان را به تلاطم و یافتن راهی برای جلوگیری از چنین حوادثی وادار کند.
با توجه به بیانات رهبر معظم انقلاب در سی و یکمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) درباره تحولخواهی و تحولانگیزی که از برجستهترین خصوصیات حضرت امام(ره) نیز بوده است و به معنای گرایش مستمر به بهتر شدن و اجتناب از تحجر است؛ دو مقوله مهم را در این راستا میتوان دریافت: اول اینکه تحول در نگاه به نسل جوان و اعتماد به آنها باید رقم بخورد و دوم اینکه بنا به فرموده رهبری «در زمینه مسائل خانواده به معنای واقعی کلمه باید تحول ایجاد کنیم.»(3) زیرا پیشرفت و پسرفت جوامع، وابسته به اراده و عملکرد انسانهاست. بهخوبی مشهود است که تحول در این دو عرصه به معنای اجرای کامل قوانین اسلامی در جامعه چه به لحاظ ساختار و چه به لحاظ محتواست؛ که فقدان آن در این حادثه کاملا خودنمایی میکند.
حال سؤال اساسی اینجاست که یک پدر بعد از اینکه به خود جرئت داد و هویت زنانه فرزندش را نادیده گرفت و مرتکب قتل فرزندش شد؛ آیا صحیح است که بدون اشد مجازات تنها به دادن دیه اکتفا کرد و او را رها کرد؟ نظر اسلام در این باره چیست؟ جبران تحقیر تاریخی زن در گرو کدام امر است؟ پذیرش انتخاب او و یا قتل او به خاطر نافرمانی از سخن پدر؟
یکی از مسائل در خانواده حکم قصاص یا عدم آن در جایی است که پدری مرتکب قتل فرزندش میشود، بنابرنظر مشهور فقیهان امامیه یکی از شرایط قصاص این است که قاتل، پدر یا جد پدری مقتول نباشد و دلیل آنان روایات و اجماع است و این در حالی است که قرآن کریم معیار وجود حق قصاص را قصد و عمد قرار داده است. از اینرو آیاتی بر اصل حرمت آدمكشی و قتل نفس محترم دلالت دارد؛ مانند:
1- «وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ»(آیه 33/ سوره اسراء)، كه نهی وارد در آن ظهور در حرمت دارد. حرمت آدمكشی در آیه 40 سوری مبارکه شوری «وَجَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا...» نیز تحت عنوان كلی و مطلق «سیّئه» كه از بارزترین مصادیق آن همان قتل نفس است بازگو شده است. بنابراین كسی را كه خون و جان وی محترم است جز بر اساس حق، مانند اجرای حد الهی، نمیتوان كشت.
2- آیاتی كه گذشته از دلالت بر اصل حرام بودن قتل نفس، در تشدید آن میگوید: كشتن یک انسان بیگناه كه نه كسی را كشته و نه در زمین فسادی كرده، مانند كشتن همه انسانهای بیگناه است: «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا»(آیه 32/ سوره مائده)؛ این تشبیه یا در خصوص گناه است؛ به این بیان كه گناه آن قاتل چنان است كه همه انسانها را كشته باشد، یا نظر به اخلال قاتل در نظم اجتماع دارد، كه در پی این قتل دیگران به دشمنی با او برمیخیزند، یا به این لحاظ است كه ممكن است جامعه را دچار آشفتگی و ناامنی و سدشكنی كند، به گونهای كه كوچکترین بهانهای به ریختن خون بیگناه بین آنها نباشد.(4)
همچنین راز الزامی بودن قصاص برای یک طرف و ترخیصی بودن آن برای طرف دیگر این است كه قصاص از سویی حق است، نه حد، و از همینرو مجنیعلیه یا ولی دم میتواند و پسندیده است حق خود را عفو كند «فَمَن عُفِی لَهُ مِن أخیهِ شیءٌ فَاتِّباعٌ بِالمَعروفِ وأداءٌ إلَیهِ بِإحسان»(آیه 178/ سوره بقره)؛ لیكن از سویی دیگر حكم است و از سوی سوم مقدمات استیفای حق و مقدمات اجرای حكم مطرح است، از اینرو هم مسئول امور قضا در حكومت اسلامی مكلف است تا تحقیق و بررسی كند و هم جامعه اسلامی در تأمین شهود و امارات موظف هستند و هم جانی مكلف است كه خود را تسلیم كرده و زمینه استیفای حق ولی دم یا مجنیعلیه را فراهم كند.(5)
و نکته مهم که آیتالله جوادی آملی به آن اشاره میکنند و قابل تأمل است؛ ایشان میفرمایند «دین كه بخواهد مردم را اداره و بر جامعه حكومت كند چنانچه برای آدمكشی هیچ حكم الزامی و كیفری نداشته باشد و جز عفو، قانونی نیاورد ماندگار نخواهد بود.»(6)
در ادامه به نظر میرسد، نیاز به بازاندیشی فقهی در جایی است که حتی در خانواده بررسی شود آیا پدری که مرتکب قتل فرزند خود شده؛ به عمد این امر رخ داده یا بهصورت غیر عمد بوده و در جایی که با تدارک و نقشه قبلی پدری بهطور فجیع و در خواب(با ابزار داس)؛ فرزند خود را به قتل میرساند؛ آیا باز جای تأمل نیست که چنین پدری عمداً مرتکب جنایت میشود و غیرت دینی نام صحیحی برای این کار شنیع و غیر انسانی نیست.
و اگر بگوییم پدری به قصد تأدیب بدنی فرزند و صرفاً حین تأدیب مرتکب قتل شود (و نه با نقشه قبلی و آماده کردن ابزار قتل)؛ در حقیقت قتلی غیر عمد رخ داده و بزرگترین قصاص پدر همان رنج از دست دادن فرزند و فراغ اوست که قطعا راضی به کشتن پارهتن خود نبوده است و همان غصه او را بس است.
و در آخر چه خوب بود اگر دختران را در جامعه دینی به هم کلام شدن با پدر و برادر و روابط عاطفی غلیظ با ایشان تشویق میکردیم و باب خواستگاریها را باز میکردیم تا با این کار فرصت حرف زدن و انتخاب صحیح و رسیدن به رشد و بلوغ فکری فرزندمان کمک میکردیم و لذا زمانی که امر خواستگاری زیر نظر والدین و خانواده صورت گیرد، قطعا خطاهای دیگر از قبیل دوستیابی نابجا و سرخود کمتر رخ خواهد داد.
پینوشت:
1- خیار خصال النساء شرار خصال الرجال: الزهو و الجبن و البخل، فاذا كانت المراة مزهوة لم تمكن من نفسها، و اذا كانت بخیلة حفظت مالها و مال بعلها، و اذا كانت جباتة فرقت من كل شیء یعرض لها؛(نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، ص400، حكمت 234. در برخی نسخهها شماره این حدیث از 220 تا 234 متفاوت است). 2- ر.ک: بستان، حسین، اسلام و جامعهشناسی خانواده، مؤسسه پژوهشی حوزه و دانشگاه، 1383، ص100. 3- بیانات رهبری http://farsi.khamenei.ir/؛ 14/3/99. 4- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج9، ص157. 5- همان، تسنیم، ج9، ص165. 6- تسنیم، ج9، ص174.
انتهای پیام