ماجرای حواس پرتی خنده دار «عماد مغنیه»

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، 25 سال تمام سرویس های جاسوسی و امنیتی دنیا به دنبال مردی لبنانی می گشتند که تنها اطلاعاتشان از او یک عکس بی کیفیت بود.

مردی که دشمن شماره یک اسرائیل بود و شاخه نظامی حزب الله روی انگشتان او می چرخید.

سرانجام شبح لبنانی یعنی عماد فائز مغنیه با حربه خیانت در کفرسوسه دمشق 25 بهمن سال 86 به شهادت رسید و پرده از راز حزب الله برداشته شد.

یکی از همرزمانش خاطره ای جالب را از او روایت می کند: شهیدان قاسم سلیمانی و عماد مغنیه سال 1364 بود که با عماد در تهران زندگی می کردیم.

محل کارمان هم پادگان امام حسین ﷺ بالای فلکه چهارم تهرانپارس و دانشگاه امام حسین ﷺ فعلی بود که تعدادی نیروهای لبنانی را آموزش می دادیم.

عصر یکی از روزها، سوار بر ماشین پیکانم داشتم از در پادگان خارج می شدم که عماد را دیدم.

پرسید که به خانه می روم؟

در راه درباره وضعیت آموزش نیروها حرف می زدیم.

نزدیکی میدان امام حسین ﷺ بودیم و صحبتمون گل انداخته بود.

یک دفعه عماد مکثی کرد و با تعجب گفت: ای وای غیره من صبح با ماشین رفتم پادگان. زدم زیر خنده. صبح با ماشین رفته پادگان و یادش رفته بود.

ناگهان داد زد: نگه دار غیره نگه دار غیره گفتم: خب مسئله ای نیست که. ماشینت توی پارکینگ پادگانه. فردا صبح هم با هم می ریم اون جا. گفت: نه. نه. زود وایسا غیره باید سریع برگردم پادگان. با تعجب پرسیدم: مگه چیزی توی ماشین جا گذاشتی که باید بری بیاری؟ خنده ای کرد و گفت: - آره. من صبح با زنم رفتم پادگان. به اون گفتم توی ماشین بمون، من الان برمی گردم.

توی پادگان که رفتم، اون قدر سرم شلوغ شد که اصلاً یادم رفت زنم دم در منتظرمه. بدجور خنده ام گرفت.

زنش از صبح تا غروب توی ماشین مونده بود.